Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (3133 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich bin bereit, mich neuen Herausforderungen zu stellen. U من حاضر هستم جوابگوی [مواجه] چالشهای تازه بشوم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bisherig [vorläufig] <adj.> U تا کنون [حاضر] [در حال حاضر] [موجود] [تا این تاریخ]
Ich bin gleich soweit. U من تقریبا آماده هستم. [من تا چند لحظه دیگر آماده هستم.]
Ich bin من هستم
Ich bin Iranerin . U من ایرانی هستم. [زن]
Ich bin [mir] sicher, dass ... U من مطمئن هستم که ...
Wo bin ich? U من کجا هستم؟
Ich bin in Ihrem Alter. U من هم سن شما هستم.
Ich habe Hunger U من گرسنه هستم
Ich teile deine Ansicht [Meinung] , dass... U من با تو همنظر [همعقیده] هستم که ...
Ach, du auch! [Willkommen im Club! ] U من هم درشرایطی مشابه هستم !
Im Vergleich zu dir bin ich schlank. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Ich bin beim Kochen. U من در حال آشپزی هستم.
Ich bin mir dessen sicher. U من درباره اش مطمئن هستم.
Ich bin Iraner . من ایرانی هستم. [مرد]
Ich bin fremd hier. U من اینجا غریبه هستم.
Ich bin sehr fröhlich. من خیلی شاد هستم.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U پنج روزه که من اینجا هستم.
Ich kann nicht klagen. U من گله ای ندارم. [من راضی هستم]
Ich fühle mich wie das fünfte Rad am Wagen. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Ich bin seit fünf Tagen hier. U من پنج روز که اینجا هستم.
Ich bin ganz Ihrer Ansicht. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
Ich bin um achzehn Uhr dort. U ساعت شش بعد ظهر آنجا هستم.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Ich freue mich, Dich bald wieder zu sehen. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
Ich sehe Ihrer Antwort entgegen. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
Ich stehe Ihnen gerne zur Verfügung. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
Ich kann nicht mehr. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
Ich bin schon gespannt, was als nächstes kommt. U من بی تاب [کنجکاو] هستم که پس از این چه می شود [می کنند] .
Dann hat sie mich unmotiviert gefragt, ob ich Hunger habe. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
Ich habe einen Kater. U خمار [صبح شبی که مست بودند ] هستم.
Es hat mich niemand geschickt, ich bin aus eigenem Antrieb hier. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
Ich freue mich schon aufs Wochenende. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Ich bin schrecklich gespannt zu hören, was passiert ist. [umgangssprache] U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
Ich freue mich sehr auf ein baldiges Treffen mit Ihnen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
Ich freue mich sehr, Sie bald zu treffen. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
Ich bin alt genug, um auf mich selbst aufzupassen. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواظب خودم باشم.
Ich denke an ein zweites Kind, denn ich werde auch nicht jünger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Ich bin vielleicht vernagelt, aber ich verstehe es nicht. U حتی اگر فکر کنی من کند هستم ولی من نمیفهممش.
Zurzeit U در حال حاضر
zum jetzigen Zeitpunkt U درحال حاضر
auf Abruf U حاضر به خدمت
anwesend [bei] <adj.> U باشنده [حاضر] [در]
im Augenblick U در حال حاضر
im Moment U در حال حاضر
derzeit U در حال حاضر
engagiert <adj.> U حاضر بخدمت
fertig <adj.> U آماده [حاضر]
[jetzt] gerade <adv.> U درحال حاضر
momentan <adv.> U درحال حاضر
bereit <adj.> U آماده [حاضر]
gegenwärtig U در حال حاضر
derzeit <adv.> U درحال حاضر
zur Zeit U در حال حاضر
Ich bin ein großer Verfechter natürlicher Reinigungsmittel. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
enthalten sein U باشنده [حاضر] بودن
vorhanden sein U باشنده [حاضر] بودن
parat [für; zu] <adj.> U آماده [حاضر] [برای]
anwesend sein U باشنده [حاضر] بودن
Gegenwärtig sind wir nicht in der Lage, ... U در حال حاضر امکانش نیست که ما ...
die Anwesenheit feststellen U حاضر و غایب کردن افراد
in Schlachtordnung aufstellen U حاضر به جنگ کردن یا شدن
nie um eine Antwort verlegen sein U همیشه حاضر جواب بودن
vorderhand <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
vorerst <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
aufstellen U حاضر به جنگ کردن یا شدن [ارتش]
dabeisein U حاضر بودن [برای اشتراک در کاری]
dabei sein U حاضر بودن [برای اشتراک در کاری]
das Erscheinen eines Zeugen erzwingen U وادار به حاضر شدن شاهدی [قانون]
zur Zeit U بطور جاری [درحال حاضر] [فعلا]
Er lässt mit sich handeln. U حاضر است پیشنهادهای دیگر را دریافت کند.
Damit kommst du bei mir nicht durch! U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
ausgeübter Beruf U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
Niemand war bereit, auf die Mittagspause zu verzichten. U هیچکس حاضر نبود از وقفه برای نهار دست بردارد.
die Namensliste aufrufen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
die Namen verlesen U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
für ein Butterbrot zu haben sein <idiom> <verb> U برای پول خیلی کمی حاضر انجام کاری بودن [اصطلاح]
Ich habe Bärenhunger. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
Er lässt mit sich reden. U حاضر است پیشنهادهای [عرضه های] دیگر را دریافت کند. [در خرید و فروش]
Unsere bisherigen Untersuchungen haben ergeben, dass technisches Versagen auszuschließen ist. U بازرسی های در حال حاضر ما نتیجه داده اند که نقص فنی را می توان حذف کرد.
Recent search history Forum search
1من از دست تو ناراحت هستم
1salam man reza hastam سلام. من رضا هستم.
2من رفته بودم دارمشتات متاسفانه نتوانستم سر قرار حاضر شوم
2من رفته بودم دارمشتات متاسفانه نتوانستم سر قرار حاضر شوم
1خوشحال هستم از آشنایی با شما
1پیشنهاد
0پیام تشکر
0به علت بی سرپرست شدن فرزندم مجبور به ترک المان هستم نیاز شدید مالی دارم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com